جدول جو
جدول جو

معنی ام خراسان - جستجوی لغت در جدول جو

ام خراسان(اُمْ مِ خُ)
لقب شهر مرو است. (المرصع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

باژ، معرب آن فاز است، قریه ای است بین طوس و نیشابور که گروهی از نام آوران از آن برخاستند، (از تاج العروس)، قریه ای است میان طوس و نیشابور، (مرآت البلدان ج 1 ص 160)، این قریه مهد شاعر بنام ایران فردوسی میباشد: استاد ابوالقاسم فردوسی از دهاقین طوس بود از دیهی که آن دیه را باز خوانند، (چهارمقاله)، و رجوع به فاز و باژ شود
لغت نامه دهخدا
(بِ خُ)
یکی از چهار دروازۀ باروی بغداد بسوی مشرق که مستظهر باﷲ احمد بن المقتدرساخت و چون خلافت به مستظهر باﷲ احمد بن المقتدر رسیدآنرا بارو و خندق به آجر ساخت. دو بارو بطرف شرقیش که آنرا حرمین خوانند هجده هزار گام است و چهار دروازه دارد، باب خراسان و باب خلج و باب الحلبه و باب السوق السلطان... (نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 34). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 135، 140، و کتاب الوزراءو الکتاب چ مصر و اخبار الراضی باﷲ و المتقی ﷲ چ 1935 میلادی ص 234 و عیون الانباء ص 154 و تاریخ بغداد شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ خُ)
لقبی است که شیعیان ایران امام هشتم (ع) را داده اند
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ خُ)
محلی است که حاجیان کوفه و بصره در مسیر خود در آن بهم می رسند. (از المرصع). و رجوع به معجم البلدان و مراصد الاطلاع شود
لغت نامه دهخدا